یه نفر توی توئیتر نوشته بود یه زمانی دخترا از پخش شدن عکسشون میترسیدن یاد ۱۴ سالگی خودم افتادم بعد دعوام با الف میم بهم گفت که عکسم رو همه جا پخش میکنه :)))) عکسم رو به سینا و چند تا از دوستاش نشون داده بود شب قدر بود اونشب تا صبح گریه کردم و لرزیدم و التماس خدا کردم چرا یه پسر هیچ وقت نباید بترسه عکسش رو پخش کنن؟ چرا از اینکه عکسش رو بذاره پروفایلش نباید نگران باشه؟ فرق من دختر با یه پسر چیه که باید توی چهارده سالگیام چنین چیزی رو تجربه کنم؟
وقتی اولین بار منو دید هیچی نگفت مطلقا هیچ تعریف ظاهریای نکرد منتظر تعریفش نبودم ولی این هیچی نگفتنش اذیتم کرد داشتم ژنتیک میخوندم و مدام از خودم میپرسیدم چرا چیزی نگفت؟ از نظرش بد بودم؟ منو نپسندید؟ بعد فکر کردم که به درک اگر نپسندیده! به درک هر طور که بودم مگه اون کیه که من انقدر خودم رو به خاطرش پایین اوردم بعد فکر کردم شاید واقعا بلد نیست چطور باید رفتار کنه اون خیلی محافظ کاره و مدام توی صحبتاش سعی میکنه کاری نکنه که من ناراحت بشم چند دقیقه بعد از
درباره این سایت